نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

مامان روان شناس

نامه بابا لنگ دراز به جودی ابوت

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را د...
22 شهريور 1392

فرزند

جایی می خواندم، فرزند تکه ای از خود تو است. حتی معشوق را انتخاب می کنیم، اما این فرزند است که تو را انتخاب می کند و همیشه "برای" تو است حتی اگر نخواهیش. حتی اگر از تو فرسنگها فرار کند. باز بچه بد تو است، بچه فراری تو، بچه فراموش شده تو است. اما عشق و همسر اول و دوم دارد. عشق سابق داریم و عشق جدید.... اما فرزند سابق نداریم. نه پس دادنی است نه انصراف کردنی نه فرار کردنی...     ...
5 شهريور 1392
1